۱۳۹۴ اسفند ۲۸, جمعه


صعود عیسی به آسمان
در انجیل لوقا فصل بیست و چهارم، آیات ۳۶ تا ۴۳ می‌بینیم که عیسی بعد از زنده شدن، به شاگردان خود که دور هم جمع بودند ظاهر شد. کلام خدا می‌فرماید: "در حالی که شاگردان دربارۀ این چیزها گفتوگو می‌کردند عیسی در بین ایشان ایستاده به آنها گفت، صلح و سلامتی بر شما باد. آنها با ترس و وحشت، تصور کردند که شبحی می‌بینند. او فرمود، چرا اینطور آشفته حال هستید؟ چرا شک و شبهه به دلهای شما رخنه می‌کند؟ به دستها و پاهای من نگاه کنید، خودم هستم، به من دست بزنید و ببینید، شبح مانند من گوشت و استخوان ندارد. این را گفت و دستها و پاهای خود را به ایشان نشان داد. از فرط شادی و تعجب نتوانستند این چیزها را باور کنند. آنگاه عیسی از آنان پرسید، آیا در اینجا خوراکی دارید؟ یک تکه ماهی بریان پیش او آوردند. آن را برداشت و پیش چشم آنان خورد". بنابراین، قیام عیسی جسمانی بود و او بدن واقعی داشت.
در مورد صعود جسمانی عیسی به آسمان، در فصل اول کتاب اعمال رسولان، آیات ۹ تا ۱۱ می‌خوانیم: "همین که عیسی این را گفت، در حالی که همه نگاه می‌کردند، بالا برده شد و ابری او را از نظر ایشان ناپدید ساخت. هنگامی که او می‌رفت و چشمان آنان هنوز به آسمان دوخته شده بود، دو مرد سفیدپوش در کنار آنان ایستادند و پرسیدند، ای مردان جلیلی، چرا اینجا ایستاده‌اید و به آسمان نگاه می‌کنید؟ همین عیسی که از پیش شما به آسمان بالا برده شد، همان طوری که بالا رفت و شما دیدید، دوباره به همین طریق باز خواهد گشت"


دفن عیسی

چون شب فرارسید، مردی به نام یوسف که ازشاگردان عیسی بود، نزد پیلاطس رفته و جسد مسیح را تحویل گرفت. وی جسد را در کتانی پیچید، دفن کرده و بر روی قبر، سنگی نهاد. کاهنان نزد فرمانده رفته و خواستند از قبر عیسی نگهبانی شود. چرا که عیسی گفته بود: که من پس از سه روز بر می­خیزم . کاهنان از ترس اینکه شاگردان عیسی جسد وی را بدزدند، خواستار محافظت شدید قبر عیسی شدند... اما با این حال، عیسی برخاست. روز شنبه وقتی مریم مجدلیه و مریم، مادر عیسی و یعقوب، برای دیدن قبر وی رفتند، ناگهان زلزله‏ ی شدیدی به وقوع پیوست. و فرشته ای از آسمان پائین آمده،  و سنگ را به کناری زد. و به آنان گفت من می‏دانم که شما در طلب عیسای مصلوب آمده­ اید. او همانگونه که گفته بود برخاسته است. شتاب کنید و به شاگردانش خبر دهیدکه او را در جلیل خواهید یافت. و در راه بودند که عیسی خود بر ایشان ظاهر گشته و گفت: مترسید، بروید به برادرانم بگویید مرا در جلیل خواهند دید.







سرانجام مسیح
اناجیل اربعه حوادث مربوط به فرجام عیسی را با تفاوت های اندک نقل کرده اند. که بدین شرح است:
سربازان رومی عیسی را دستگیر نمودند و به دیوانخانه بردند.لباسی ارغوانی به او پوشانده و تاجی از خار بر سرش نهادند،نی ای به دستش داده، پیش او زانو زدند و به تمسخر، او را پادشاه یهود خواندند. و به محلی بنام جلجتا(محل کاسه سر) بردند تا به چلیپا آویزند. بر بالای صلیب نوشتند: «این است عیسی ،پادشاه یهود»؛ همراه وی دو دزد را بر طرفینش به صلیب کشیدند. عابران عیسی را استهزاء کرده و می‏گفتند: اگر پسرخدایی خود را برهان و از صلیب فرودآی، حتی در این میان دزدان مصلوب شده عیسی را دشنام می‏دادند.در این زمان عیسی، فریاد زد: خدایا چرا مرا ترک کردی؟ وسپس جان سپرد.
در اناجیل نقل است، چند ساعتی پس از مرگ عیسی، پرده‏ی هیکل پاره شد و زلزله رخداد، سنگها شکافته شد، بسیاری از مقدسین زنده شدند و به چشم بسیاری از مردم آمدند. پس از این حادثه، محافظین عیسی ترسیدند، گفتند: این مرد به راستی پسرخدابود.




شام آخر
به آخرین شامی گویند که عیسی مسیح با شاگردانش در روز پنج شنبه در باغ جتسیمانی قبل از دستگیری و مصلوب شدنش صرف نمود.
در اناجیل همنوا، این وعده، غذای عید فصح می‏باشد و اهمیتش بخاطر سخن عیسی درباره‏ی اشربه و تکه نان است. این واقعه تاریخی نزد مسیحیان برای بزرگداشت جشن اول کلیسا مرتبط با شام الهی است و متعاقباً مراسم مقدس عشاء ربانی را هم شامل می‏شود.
نامهای دیگر شام آخر
این شام در نزد مسیحیان با نامهای مختلفی چون شام مقدس، شام خداوند، شکستن نان، سرّ مقدس ، شام عیسی، مجلس سپاسگزاری، و شراکت ، در خوراک معروف است.

 شرح تاریخی شام آخر
شام مقدس در حقیقت نماد حلول و تجسد الهی قلمداد می‏شود. در اناجیل همنوا و همچنین رسائل پولس روایات متعددی پیرامون شام آخر بیان شده است.
در روز اول عید فطیر شاگردان نزد استاد خویش _مسیح _ آمده و از او پرسیدند مراسم فصح را در کجا برگزار کنیم؟ گفت: به شهر بروید، فردی با كوزه­ی آب خواهید دید، به دنبال او بروید به هرجا که داخل شد، شما هم وارد شوید و به صاحب­خانه بگویید، استاد ما قصد دارد فصح را در اینجا برگزار كند. صاحب­خانه، مهمانسرایش راكه بسیار وسیع و مفروش است، در اختیار شما قرار می‏دهد، پس شما آنجا را برای مراسم فصح آماده کنید.
چون شب شد، عیسی همراه با شاگردانش به میهمانخانه آمدند. وقتی ایشان غذا می‏خوردند مسیح گفت: بسیار دوست داشتم که قبل از گرفتار شدنم، این فصح را با شما باشم، آگاه باشید، این شام آخری است كه با شما می‏خورم. زیرا کسی در میان شما است، كه مرا تسلیم خواهد کرد.
حواریون بسیار ناراحت شدند و هر یک سئوال کردند،آیا او من هستم؟ و عیسی گفت: یکی از شما دوازده تن که با من دست در ظرف فرو برد مرا تسلیم خواهد کرد. « زیرا که پسر انسان برحسب آنچه که مقدر است می‏رود»، اما وای به حال کسی که مرا تسلیم كند. زیرا برای او بهتر این بود، که از مادر متولد نمی شد.
و چون غذا می‏خوردند عیسی نان را برداشته ،برکت داد و آن را تکه تکه کرد و گفت: بگیرید و بخورید که این کالبد من است. و  شما نیز بعد از من و به یاد استاد خویش این کار را انجام دهید؛ پیاله ای را گرفته،شکر گفت و همه از آن نوشیدند و به ایشان گفت: « این خون من است و با خون خود که برای شما ریخته می‏شود پیمان تازه­ای بستم (عهد جدید) که بخاطر بسیاری برای آمرزش گناهان، ریخته می‏شود».
و بدانید كه دیگر از این پس شراب نخورم تا روزی که در نزد پدر آن را بنوشم. سپس حواریون همراه عیسی به سوی کوه زیتون رفتند. مسیح به ایشان گفت: همه‏ی شما امشب درباره‏ی من دچار لغزش می‏شوید، زیرا که نوشته شده است،«شبان را می‏زنند و گوسفندان پراکنده می‏شوند» اما پس از رستاخیزم، قبل از شما به جلیل خواهم رفت.
پطرس گفت: ای سرورم، من هرگز نسبت به تو شک نخواهم کرد، اگرچه همه‏ ی شاگردانت درباره‏ی تو دچار خطا و لغزش شوند. عیسی به او گفت: همین امشب پیش از سپیده دم، آن هنگام كه خروس نخوانده باشد، تو مرا سه بار انکار خواهی نمود. اما پطرس و همه‏ی شاگردان یك صدا گفتند: اگر جانمان را هم از کف بدهیم باز تو را انکار نخواهیم کرد. عیسی با ایشان به باغ جتسیمانی رفت. عیسی مسیح به آنها گفت: شما اینجا بمانید تا من دعا بخوانم. عیسی سجده می‏کرد و دعا می‏خواند و با پدر خویش نجوا میكرد، كه ای پدرم، اگر ممکن است این پیاله را به خواست خود، از من دورنما، نه به خواست من. سپس نزد شاگردان بازگشت، لیكن همگی آنها خفته بودند. پطرس را صدا زده و به او گفت: آیا نتوانستید یک ساعت بیدار بمانید و نیایش کنید تا دچار ابتلاء و گرفتاری نشوید؟ این ماجرا تا سه بار تكرار شد. آخرین بار نزد شاگردان آمد و گفت:  اکنون بخوابید، اینک زمان آن رسیده است که پسر انسان به دست گناهکاران تسلیم شود ... بعد از سپری شدن زمان كوتاهی به شاگردان گفت: برخیزید، بروید،هم اكنون تسلیم کننده‏ ی من در راه است. هنوز سخنش تمام نشده بود که یهودای اسخریوطی (یکی از حواریان) همراه با جمعیتی بسیار، با چوبها و شمشیرها از سوی کاهنان یهود آمدند.

یهودا با آنها چنین قرار گذاشته بود، كه هركه را ببوسد، او عیسی است، پس بلافاصله او را دستگیر كنند. وی نزد عیسی آمده و او سلام كرد و او را بوسید. عیسی گفت: ای دوست برای چه آمدی؟ پس عیسی را دستگیر نمودند. پطرس دست به شمشیر برد و گوش غلام رئیس کاهنان رابرید. عیسی به او گفت: شمشیرت را در نیام کن، زیرا هركس اكنون دست به شمشیر ببرد كشته خواهد شد. همچنین گفت:که آیا نمی توانم از پدرم لشگری از فرشتگان به یاری بخواهم؟ به این ترتیب همه‏ ی حواریون فرار كردند. عیسی را نزد رئیس کاهنان بردند. و پطرس دورادور، آنان را تعقیب می‏نمود. و سپس همراه غلامان در خانه‏ی بزرگ کاهنان وارد شد؛ تا ببیند چه بر سر استادش می‏آید. رؤسای یهودیان در جستجوی شاهدی دروغین بودند، تا عیسی را به مرگ محکوم كنند. اما با وجود شاهدان دروغین بسیار، باز گواهی برای اثبات مدعای خویش پیدا نكردند. تا اینکه دو شاهد به دروغ اظهار کردندکه عیسی گفنه است: می‏توانم معبد خدا را خراب نموده كنم و ظرف سه روز دوباره آن را بسازم. بزرگ کاهنان برخاست و گفت: در پاسخ ادعای این دو نفر، چیزی برای گفتن داری؟ عیسی همچنان ساكت بود، تا رئیس کهنه او را به خدا قسم داد، تا بگوید پسرخداست یا نه؛ عیسی گفت: تو، خود گفتی. و نیز به شما می‏گویم که پس از این، پسر انسان را خواهید دید که در دست راست قدرت خداوند نشسته است و بر روی ابرها می‏آید. رئیس کاهنان لباس خویش را پاره كرد و گفت: شنیدید! او کفر گفت. پس نیازی به هیچ مدرک و شاهدی نیست، او سزاوار مرگ است. پس به رویش آب دهان انداختند، به زیر مشت و لگد گرفته و استهزاءش نمودند. در همین هنگام بود که کنیزکی در ایوان خانه، پطرس را دید. و شهادت داد که او نیز از پیروان عیسی است. پطرس انکار کرد. و ناگاه کنیز دیگری او را دید و همان حرفهای کنیزک اول را تکرار نمود. پطرس درحالی كه ترسیده بود، به سرعت از آن خانه بیرون آمد. جمعیتی به سوی او آمدند و گفتند: از لهجه‏ ی تو معلوم می‏شود که با او هستی؛ پطرس شروع به ناسزا و انکار نمود که این مرد را نمی شناسد و همان دم خروس بانگ زد.


عیسی در اورشلیم
با نزدیکی عید فصح عده زیادی از یهودیان در اورشلیم جمع شده بودند تا برای معبد قربانی کنند. و عیسی برخلاف نظر حواریون خویش که او را از آمدن به اورشلیم برحذر می‏داشتند به آن شهر وارد شد و معتقد بود رسالتش او را به اورشلیم فرا می­خواند.
عیسی پس از ورود به اورشلیم از معبد مقدس بازدید نمود و آنجا را که پر از صرافان و فروشندگان و کبوتربازان بود با زور تازیانه خالی ساخت و فریاد برآورد که آیا نوشته نشده است که: «خانه‏ من،خانه‏ عبادت همه‏ امت­ها نامیده خواهد شد؟ اما شما آن را خانه­ دزدان ساخته ­اید.»
عیسی تا چندین روز بدون هیچ مانعی در معبد به تعلیم مردم پرداخت اما شبها از ترس دستگیری و یا کشته شدن به کوه زیتون می‏رفت. حکومت روم به احتمال زیاد عیسی را از روزی که رسالت یحیی معّمد را دنبال می‏کرد زیر نظر داشتند. اما چون پیروان زیادی پیدا نکرده بود او را خطری جدی نمی­دانستند. لیکن با ورودش به اورشلیم و اعمالی مانند پاکسازی هیکل از صرافان... ،آموزش و تعلیم مردم و همچنین استقبال پرشور جلیلیان از ایشان، کاهنان یهود را نگران ساخت، که مبادا در عید فصح شورشی بی موقع بوجود آید. و سبب از بین رفتن آزادی مذهبی یهودیان گردد. پس نخست شروع به دشنام و ناسزاگویی علیه او کردند تا عیسی را نزد مردم مرهون و خفیف سازند. و حتی به هنگام موعظه اش در معبد کاهنان بر او خرده گرفته و اعتراض می‏کردند تا بتوانند به این شکل او را متهم به کفر کنند. ولی عیسی همواره از دادن بهانه به دست ایشان خودداری می‏کرد و در همین مدت زمان کوتاهی که در اورشلیم به سر می‏برد، مورد استقبال و پذیرش انبوهی از مردم قرار گرفت. مخالفین زمانی توانستند مقام او را متزلزل سازند که از او پرسیدند آیا باید به قیصر جزیه داد یا نه­؟ او فریبكاری ایشان را به فراست دریافت و به ایشان گفت : چرا مرا امتحان می‏کنید؟ آنچه مال قیصر است به قیصر، و آنچه مال خداست، به خدا رد کنید. از این سخن همه متعجب شدند و به این ترتیب بتدریج بر مخالفین وی افزوده شد.
از اینرو کاهنان و بزرگان یهود بر علیه مسیح توطئه کردند و یکی از دوازده حواری عیسی، به نام یهودای اسخریوطی، را به طمع سی سكه‏ نقره فریفتند. تا عیسی را در وقت مقتضی تسلیم سازد.
عیسی مرتباً با زبان امثال و حکایات با مردم سخن می‏گفت و چنین بیان می‏کرد: خداوند ابتدا یهود را به میهمانی فراخواند و چون ایشان از قبول دعوت سرپیچی نمودند، خدا دیگران را نزد خود به میهمانی فراخواند. در انجیل آمده است که عیسی فریسیان و صدوقیان را مورد خطاب قرار داده و می‏گفت: باجگیران و فاحشه ها قبل از شما داخل ملکوت می‏شوند. بخاطر اینکه شما به عیسی ایمان نیاوردید اما آنان به او ایمان آوردند.از این جهت شما را می‏گویم ... که ملکوت خدا از شما باز پس گرفته شده است و به امتی که میوه­اش را بار بیاورند، عطا خواهد شد.

همه‏ نویسندگان اناجیل، هم رأیند که چون عیسی به درجه‏ دشمنی و معاندت مخالفین آگاه بود دانست که توطئه قتل او را خواهند کشید و خود را آماده مرگ ساخت. بنابر آنچه مسیحیان نخستین گفته­ اند عیسی نه تنها مکرراً قتل خود را به دست مخالفان پیش بینی می‏کرد بلکه حتی می‏دانست چه کسی به او خیانت خواهد کرد.

۱۳۹۴ اسفند ۱۲, چهارشنبه


شخصاً مسيح را بشناسيد
در اين قسمت چهار نکته وجود دارد که با مطالعه اين چهار نكته, مي‌توانيم با مبداء آفرينش يعني خدا, ارتباط معنوي برقرار نماييم و با نقشه الهي در مورد سرنوشت بشر آشنا شويم.
نكته اول - خداوند شما را دوست دارد.
خداوند شما را دوست دارد و مي‌خواهد كه شما بوسيله ارتباط روحاني با او، به سعادت و نيكبختي نائل گرديد. خداوند مي‌فرمايد:
با محبت ازلي تو را دوست داشتم، از اين جهت تو را به رحمت جذب نمودم.(ارميا31 :3)
زيرا خدا جهان را اينقدر محبت نمود كه پسر يگانه خود را داد تا هر كه بر او ايمان آورد، هلاك نگردد، بلكه حيات جاوداني يابد (يوحنا 3 : 16)

نقشه خدا براي بشر
نقشه خدا براي بشر اين است كه انسان به حضور خداوند بازگشت نمايد و با او ارتباط معنوي برقرار كند و از لطف الهي مستفيض گردد و آرامش و حيات جاوداني به دست آورد.
مسيح مي‌فرمايد:
 من آمدم تا ايشان حيات يابند و آن را زيادتر حاصل كنند.(یوحنا 10:10)
حيات جاوداني اين است كه تو را خداي واحد حقيقي، و عيسي مسيح را كه فرستادي، بشناسند. (يوحنا 17 :3)
چرا اغلب مردم دنيا از داشتن چنين حياتي محرومند

نكته دوم- مشكل انسان: گناه
انسان به علت سرپيچي از احكام الهي، از فيض حضور او محروم شده است.
مزد گناه، موت (جدايي روحاني) است .(روميان 6 : 23)
خطاياي شما در ميان شما و خداي شما، حائل شده است و گناهان شما روي او را از شما پوشانيده است .(اشعيا 59 : 2)

گناه چيست؟
خدا، انسان را آفريده تا محبت خود را به او نشان دهد. اما انسان تحت تاثير تمايلات نفساني، راه خود را از خدا جدا كرد. اين حالت تمرّد و سركشي و يا بي‌اعتنائي نسبت به ميل و اراده الهي،در اصطلاح كتاب مقدس، گناه ناميده مي‌شود. (روميان 1 : 18 - 21 و اشعيا 53 : 5 - 6)

چه كساني گناه كرده‌اند ؟
همه گناه كرده‌اند و از جلال خدا، قاصر مي‌باشند.(روميان 3 : 23)

عواقب گناه چيست؟
احساس تقصير و گناه، موجب ايجاد احساس پوچ بودن و عدم رضايت از زندگي مي‌گردد. انسان فطرتاً براي رسيدن به حقيقت و كسب كمال روحاني، به طور دائم در تلاش است و مي‌كوشد از راه ثواب يا نيكوكاري و اخلاق و معرفت فلسفي، به اين هدف برسد. ولي با وجود همه كوششها، به دليل عدم درك صحيح و پي نبردن به علت اصلي يعني گناه، به نتيجه نرسيده است.
  

نکته سوم - عيسي مسيح:تنها راه رسيدن به خدا
1-عیسی کیست ؟ مسيح، موعود يگانه خدا و تجلّي وحدت خدا و انسان است.
 (اول يوحنا 5: 20 )      شخصيتي بي‌نظير
2- عیسی چه گفت ؟ من راه و راستي و حيات هستم. هيچكس نزد پدر (خدا) جز به وسيله من نمي‌آيد. (يوحنا 14: 6 )     ادعايي بي‌نظير           
3- عیسی چه کرد؟ به خاطر گناهان بشر بر روي صليب قرباني گرديد.
(اول قرنتيان 15: 3-4؛ عبرانيان 10: 12؛ اول پطرس 3: 18 )    فداكاري بي‌نظير
4-عیسی برای شما چه می تواند بکند ؟
او قادر است همه كساني را كه بوسيله او به حضور خدا مي‌آيند، كاملاً و براي هميشه نجات بخشد، زيرا او تا به ابد زنده است و براي آنان شفاعت مي‌كند. (عبرانيان 7: 25 )
اعطاي نجاتي بي‌نظير   
ولادت بي‌نظير او از مريم باكره، زندگي سرشار از قدوسيّت و قدرت، قرباني شدن بر صليب به خاطر آمرزش گناه بشر، رستاخيز پيروزمندانه از مردگان و صعودش به آسمان، اين واقعيت را ثابت مي‌كند كه او يگانه منجي انسان است.
عيسي مسيح: تنها راه نجات و رستگاري


ما بر اثر گناه، به مرگ محكوم شديم. ليكن خدا، فرزند يگانه خود را فرستاد تا به جاي ما جان بدهد. مسيح، مانند پلي، بر روي درّه‌اي كه ما را از خدا جدا مي‌سازد ، قرار
گرفته است.
ما به وسيله اين پل، با خدا ارتباط پيدا مي‌كنيم و آمرزش گناهان خود را به دست مي‌آوريم. يحيي درباره عيسي چنين شهادت مي‌دهد: <اينك برّه خدا كه گناه جهان را بر مي دارد.
(يوحنا 1: 29) ولي دانستن اين حقيقت ، به خودي خود كافي نيست.

نكته چهارم- تصميم شخصي
اگر شخصاً مسيح را به عنوان نجات‌دهنده خود بپذيريم:
الف- خدا را خواهيم شناخت.
ب- محبت الهي را دريافت خواهيم كرد.
پ- از اراده مقدس خدا آگاه خواهيم شد.
دستيابي به اين امور، مستلزم اين است که:
1-گناهان خود را اعتراف نماييم و از آنها توبه كنيم.
2-اعتماد داشته باشيم كه به وسيله ايمان به مسيح، گناهان ما آمرزيده شده است؛ زيرا مسيح در راه ما فدا گرديد.
3-به مسيح تسليم شويم و محبت او را بپذيريم و از او به عنوان خداوند خود، اطاعت نماييم.
4-بخشش الهي آمرزش گناه و برقراري ارتباط معنوي با خدا، فيض و لطف رايگان و عنايتي از جانب خود اوست كه به محض پذيرفتن مسيح، نصيب انسان مي‌گردد.
خدا راه رستگاري را مهيا نموده است ولي قبول يا رّد آن، به ميل و اراده آزاد انسان بستگي دارد. < به آن كساني كه او را قبول كردند، قدرت داد تا فرزندان خدا گردند؛ يعني به هر كه به اسم او ايمان آورد (یوحنا 1: 12 ؛ افسسيان 2: 8-9)

پذيرش مسيح بستگي به ميل قلبي ما دارد
مسيح مي‌فرمايد: اينك بر در ايستاده، مي‌كوبم. اگر كسي آواز مرا بشنود و دررا باز كند، به نزد او در خواهم آمد و با وي شام خواهم خورد و او نيز با من.(مكاشفه 3: 20)
تنها داشتن اعتقاد عقلاني و يا احساسات پرشور درباره مسيح كافي نيست. بايد با تمام وجود، او را بپذيريم و به او تسليم شويم.

 تصاوير زیر نمودار دو نوع زندگي است
          


افرادي كه زندگي خودمحور دارند
 ن- نفس بر زندگي فرمانروايي دارد
مسيح خارج از زندگي است. اداره امور زندگي در دستخودمان است و نتيجه آن نا اميدي و پاشيدگي امورمي‌باشد

    
 
افرادي كه مسيح فرمانرواي زندگي آنها است:
 ن- نفس از فرمانروايي بر زندگي معزول شده است
مسيح، فرمانرواي مطلق بر زندگي است. اداره امور زندگي خود را به دست خدا سپرده‌ايم و زندگي ما طبق نقشه و اراده او به پيش مي‌رود.

 كدام قلب نشاندهنده زندگي شما است ؟
مايليدكدام قلب ، نمايانگر زندگي شما باشد ؟

در ادامه راه رسيدن به مسيح خداوند توضيح داده شده است.
راه رسيدن به مسيح خداوند
اكنون شما مي‌توانيد به وسيله دعايي كه از روي ايمان است ، مسيح را به زندگي خود دعوت كنيد. دعا ، يعني گفتگو با خدا. خداوند از آنچه در دل شما مي‌گذارد ، آگاه است. مهم نيست كه با چه كلماتي ، خواست خود را با او در ميان بگذاريد.
دعاي زير نمونه يك نيايش از روي ايمان است:
اي مسيح خداوند به تو محتاجم. متشكرم كه براي آمرزش گناهان من بر روي صليب جان دادي. به گناهان خود اعتراف مي‌نمايم و توبه مي‌كنم. اينك قلب و وجود خود را گشوده‌ام. در آن نزول فرما و منجي من باش. تو را به خاطر آمرزش گناهانم سپاس مي‌گويم. تو فرمانرواي زندگي من باش و از من آن وجودي را بساز كه مطابق ميل و اراده تو باشد. آمين
آيا مي‌توانيد با همين نيّت، با خداوند گفتگو كنيد؟

اگر چنين است، همين لحظه به حضور خداوند دعا كنيد. آنگاه مسيح، بر طبق وعده‌اش داخل زندگي شما خواهد شد. ولي اگر چنين نيست و اطمينان نداريد، به اين حقيقت توجه داشته باشيد كه خداوند مسئوليت اخذ تصميم را به عهده شما گذاشته است .(يوحنا 3 : 18 )