۱۳۹۶ مهر ۵, چهارشنبه

روزهای زندکی


شخصی برای اولین بار یک کلم دید. اولین برگش را جدا کرد، زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و... با خودش گفت: حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادوپیچش کردن. اما وقتی به تهش رسید و برگها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگها پنهان نشده، بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگهاست. 

داستان زندگی هم مثل همین کلم است. ما روزهای زندگی رو تند تند ورق می زنیم و فکر می کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده، درحالیکه همین روزها آن چیزیست که باید دریابیم و درکش کنیم و چقدر دیر می فهمیم که بیشتر غصه‌هایی که خوردیم، نه خوردنی بود نه پوشیدنی، فقط دور ریختنی بود. زندگی، همین روزهاییست که منتظر گذشتنش هستیم...
نکته :
با خداوند شاد باش
همواره از حضور او لذت ببر
و او
مراد دلت را
به تو خواهد داد...
آمین



خداوند برکت دهنده و آرامش دهنده است

حقیقتا خدا مهیا کننده است
برکت دهنده
تسلی و آرامش دهنده
پدر پر ازفیض و خدای رحیم
شکر برای تمام روزهای ایام عمران
روزهایی که هم بسیار پرمشقت بوده و. هم روزهایی که تماما پر از آرامی...
و واقعا در هر وضعیت از سوی تو جز نیکویی چیزی دیگر دیده نمیشود...
آمین


زمانی با خدا

ساعتت را با زمان خدا تنظیم کن نه با زمانهای خودت،
و به حکمتش اعتماد نما، 
مطمئن باش ضرر نمیکنی،
و بهتر از خواسته ات را دریافت خواهی کرد!
اینو من نمیگم کتاب مقدس میگه...
آمین


سازمان حقوق بشر ایران: نروژ در قبال بازگرداندن پناهجوی ایرانی مسئول است


دولت نروژ در تمام طول بررسی پرونده “لیلا بیات” حاضر به پذیرش مدارک وی مبنی بر محکومیتش به این مجازات غیر انسانی نشد.


به گزارش «محبت نیوز» به دنبال اجرای حکم ۸۰ ضربه شلاق برای لیلا بیات پناهجوی ایرانی که به دلیل عدم پذیرش پناهندگی او توسط دولت نروژ به ایران بازگردانده شد، سازمان حقوق بشر ایران با صدور بیانیه‌ای ضمن محکوم کردن اجرای حکم، دولت نروژ را نیز در قبال عدم اعطای پناهندگی به او مسئول دانست.
به نقل از یورونیوز، لیلا بیات ۳۶ ساله همراه پسر ۱۳ ساله خود مدت ۸ سال در نروژ به عنوان پناهجویی که مدارک پناهندگی اش تحت بررسی بود زندگی می‌کرد. اما سرانجام مدارک او از جمله حکم ۸۰ ضربه شلاق او در ایران به جرم «شرب خمر» مورد پذیرش قرار نگرفت و روز ۲۱ اسفندماه ۱۳۹۵ از پسر خود جدا و به ایران بازگردانده شد.
بنا به اعلام سازمان حقوق بشر ایران، حکم ۸۰ ضربه شلاق لیلا سه‌شنبه ۲۸ شهریور ماه در شعبه ۳ اجرای احکام دادسرای ارشاد به اجرا درآمد.
لیلا بیات در مورد نحوه برخورد نروژ با درخواست پناهندگی او به سازمان حقوق بشر ایران گفته است: «من عینن مشکلم را به آنها گفتم ولی دولت نروژ ۷ بار به پرونده من رای منفی داد و مدارکی که ارائه کردم را قبول نکرد. آنها می‌گفتند حکم دادگاه، حکم جلب، گواهی وکیل و هرچه من از ایران به ایشان ارائه می‌کردم ساختگی است و کیس من دروغ است. می‌گفتند کارشناس ما در سفارت نروژ در ایران مدارک من را بررسی کرده و گفته چنین حکمی در ایران اجرا نمی‌شود. در نهایت هم به من دو سال ترک خاک کل اروپا را دادند و من را از پسر سیزده ساله‌ام جدا کردند و به ایران دیپورت کردند
وکیل نروژی خانم بیات در مورد مسئولیت دولت نروژ در بازگرداندن او به ایران، به نقض کنوانسیون حقوق پناهدگان اشاره می‌کند و می گوید: «ماده ۳ کنوانسیون حقوق پناهدگان مربوط به حق حفاظت از بازگشت به جایی است که ممکن است در معرض رفتارهای غیر انسانی یا شکنجه قرار گیرد. با توجه به این ماده، مقامات نروژ قوانین بین‌المللی را نقض کرده‌اند
لیلا بیات که پس از اجرای حکم ۸۰ ضربه شلاق در ایران، صحبت کردن در مورد آن را نیز دردناک می داند، درباره صدور حکم می گوید او و دوستانش که هرکدام با هفت میلیون تومان وثیقه آزاد شده بودند تا دو سال و نیم تلاش کردند که حکم صادره را تغییر دهند و پس از نا امید شدن از این امر، لیلا به همراه پسر ۵ ساله‌اش به کشور نروژ مهاجرت می‌کند و آنجا تقاضای پناهندگی خود را مطرح می‌کند، اما پرونده پناهجویی وی بارها توسط مقامات اداره مهاجرت نروژ رد می‌شود.


گزارشگر ویژه حقوق بشر: تبعیض گسترده علیه اقلیت‌های مذهبی در ایران وجود دارد


تبعیض گسترده علیه زنان و اقلیت‌های قومی و مذهبی، سرکوب فعالان حقوق بشر، روزنامه‌نگاران… در کنار آمار بالای اعدام از مواردی است که انتقاد خانم جهانگیر را به دنبال داشته است.


به گزارش «محبت نیوز» عاصمه جهانگیر، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر در ایران، گزارش جدید خود از وضعیت حقوق بشر در ایران را منتشر کرده و در آن به برخی نکات مثبت و منفی در این زمینه اشاره کرده است. با این همه،‌ وی تاکید کرده که چالش‌های جدی حقوق بشری در ایران همچنان ادامه دارند.
جهانگیر گفته است “نبود یک نظام قضایی مستقل، به‌ویژه دادگاه‌های انقلاب، وضعیت وخیمی در ایران ایجاد کرده است”.
او در عین حال گفته است برخی تحولات جدید در ایران می‌تواند تغییرات مثبتی در زمینه حقوق بشر رقم بزند.
گزارشگر ویژه حقوق بشر گفته است در ایران همچنان بازداشت‌های خودسرانه ادامه دارد و افراد به واسطه اعمالی که بخشی از حقوقشان است مورد پیگرد قضایی قرار می‌گیرند.
تبعیض گسترده علیه زنان و اقلیت‌های قومی و مذهبی، سرکوب فعالان حقوق بشر، روزنامه‌نگاران، فعالان دانشجویی و سندیکایی و هنرمندان، شکنجه، در کنار آمار بالای اعدام از مواردی است که انتقاد خانم جهانگیر را به دنبال داشته است.
پیش از این، بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران گزارش جدید عاصمه جهانگیر را «مجموعه‌ای از اطلاعات نادرست و پیش‌داوری‌های ناصواب» خوانده و گفته بود که تهران این گزارش و مأموریت خانم جهانگیر را «به رسمیت نمی‌شناسد».
این گزارش اگرچه همان زمان انکار و واکنش شدید مقامات جمهوری اسلامی را به دنبال داشت، اما خانم جهانگیر در مصاحبه‌ای که با رادیو فردا داشت عنوان کرد که تهران نتوانسته به گزارش او هیچ ایراد مستندی وارد کند.
گفتنی است ایران به عاصمه جهانگیر و احمد شهید گزارشگر قبلی سازمان ملل اجازه ورود نداده است.


۱۳۹۶ شهریور ۲۹, چهارشنبه

محبت مسیح (اول یوحنا 3:18)


تولد مسیح : تولد یا تجسم


وقتی به رویداد تولد عیسای مسیح نگاه میکنید و آنچه که روایان انجیل از آن یادداشت کردهاند را میخوانیم، اگر کمی حوصله داشته و تمامی حوادث پیرامون این تولد را از میان این چهار انجیل در نوار مستقیم و پشت سر هم قرار داده و وقایع و حوادث به وجود آمده به دلیل این تولد را به زیر ذرهبین خودتان ببرید، عظمت و بزرگی تولد عیسای مسیح شما را به حیرت خواهد انداخت . از میان نویسندگان انجیل ثبت و تصویب شده توسط پدران کلیسا، دربارۀ خبر و واقعۀ تولد عیسای مسیح، تنها دو نفر از آنها، به طور اجمال و بسیطی به این وقایع نگاهی نزدیک کردهاند، متی و لوقا؛ مرقس اصلا به موضوع تولد و این وقایع اشاره نکرده و روایت خود را از زندگی عیسای مسیح بلافاصله با این عبارت آغاز کرده است که :» ابتدای انجیل عیسی مسیح پسر خدا.» سپس از همینجا او خدمت یحیی را بیان کرده و از آنجا بلافاصله به آغاز خدمت عیسای مسیح میپردازد.
تند و قاطع و برنده! یوحنا اما هر چند از تولد عیسای مسیح سخنی نبرده، اما روایت خود را به شیوهایی بسیار نوین و عمیق آغاز کرده است؛ و تولد عیسای مسیح را ورای اخبار زمینی دیده و او را به » در ابتدا » وصل میکند. او میگوید:» در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خود خدا بود. همان در ابتدا نزد خدا بود. همه چیز بواسطۀ او آفریده شد و به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت. در او حیات بود و حیات نور انسان بود.» باید خیلی مراقب این آغاز نوشتار یوحنا باشیم؛ هر چند یوحنا از تولد و تمام وقایع تولد عیسای مسیح سخنی نبرده است و روایت خود را از زندگی عیسی با این کلمات آغاز میکند؛ اما این به این معنا نیست که او قصد داشته تولد مسیح را زمینی نبیند و چهرۀ ماورایی به آن دهد؛ او صدرصد با چنین برداشت من و شما مخالف خواهد بود! زیرا در چند خط بعدی او مینویسد:» کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد. پر از فیض و راستی در جلال او را دیدیم.» یوحنا به تولد جسمانی عیسای مسیح صدرصد اشاره میکند، زیرا سر خود را بر سینۀ خداوندش گذاشته بود. اما تمرکز یادمان خود را بر مطالبی میگذارد که سه راوی دیگر انجیل تقریبا بیان نکرده بودند.
دو راوی دیگر انجیل متی و لوقا دست به نقب زدن و انتقال دادن تمامی اخبار پیرامون این تولد سراپا غریب میزنند. شما با بررسی کردن این دو انجیل و این اخبار ناگهان به حقایقی در خصوص تولد عیسای مسیح پی میبرید که هر چه بیشتر بر آن تعمق میکنید، بیشتر باعث حیرت و ایجاد ابهت در شما میگردد. زمانی که وقایع نوشته شدۀ این دو نویسندۀ انجیل را در کنار هم میگذارید، گویی موج خروشان دریایی را میبینید که بالا و بالاتر رفته و چنان عظمتی به خود میگیرد که گویی قصد دارد تا تمام هستی را از آوای سهمناک خود آنگاه که به تنۀ کوههای رفیع زمین میخورد پر سازد! قصد دارم تا این وقایع را و آنچه که تولد عیسای مسیح به همراه خود آورد را با برگرفتن از نوشتههای این دو نویسندۀ انجیل با شما در میان بگذارم.
در تولد عیسای مسیح به روایت متی، که شاگرد عیسای مسیح بود، سعی بر این نموده تا بطور مستقیم با مردم اسرائیل بواسطۀ آیات کتابمقدس و تمامی پیشگوییهای انجام شده در بارۀ مسیح موعود، نکات ظریفی را گفتگو نماید. اما لوقای پزشک که بعدا به عیسای مسیح ایمان میاورد، تجسم گرفتن عیسی مسیح خداوند بر روی زمین را برای ما بازگشایی کرده و تنها پردهایی از آن را برای ما برمیدارد، آنقدر که به او اجازه داده شده بود تا با هدایت روح مقدس خدا بنویسد!
برای خدا که برای اولین بار جسم گرفته و بر روی زمین بین آدمیان میامد و اجازه میداد تا دید شده، لمس شده؛ آن خدایی که از مقام پادشاهی و تمامی جبروت خود به این کرۀ پر از فساد و در میان خانوادهایی مشکوک و در میان شهری نپذیرنده و در سرزمینی لعنت شده، پا میگذاشت، باید چقدر جشن و شادی و هیاهو و غوغا به پا میشد؟ برای خدا باید چه هیاهوی راه میافتاد وقتی در رحم جسمانی انسان شکل گرفته بود؟ عرض کنم غوغا و هیاهویی که در کتابمقدس از تولد عیسای مسیح، خدای متجسّم میخوانیم، بسیار بلند، رسا، قوی و تکان دهندۀ تمامی عرش و زیر زمین و زیر دریا و کهکشانها است! فقط باید فیض خدا به ما آن چشم و دل و گوشی را بدهد که آن را دیده و مفتون این تجسم گردیم!
تولد عیسای مسیح ( تجسم خدا بر زمین) با این هیاهوی عظیم همراه بود:
1- عجیبترین شجره نامه را از لحاظ شخصیتهایی موجود در آن شجره نامۀ دارا بود.( متی 1: 1- 15 و لوقا 3 : 23-38 )
2- مکان تولد او ( میکاء 5: 2 و متی 2: 6 )، نحوۀ تولد او( اشعیاء 7: 14 و متی 1: 23 )، نام او قبل از تولدش( اشعیاء 53: 11 و متی 1: 21 )، محل اقامت او( اشعیاء 11: 1 و متی 2: 23 ) در کتابمقدس پیشگویی شده بود.
3- تولدش با خفت و خواری آغاز شد.آن کسی که نطفۀ خداوند در او بسته شد، هرگز این را باور نکرد و ترسان گشت.( لوقا 1: 34 )
مردی که بنا بود تا با مریم ازدواج کند، خواست تا او را مخفیانه طلاق بدهد.( متی 1: 19)
4- یحیای شش ماهه در رحم مادرش الیزابت با حضور خداوند در شکم مریم به جنبش در آمد.( لوقا 1: 40 )
5- ستارۀ تولد او در شرق سرزمین او طلوع کرد و همه مردم مشرق زمین ( ایرانیها ) آن را دیدند و آمده او را پرستش نمودند.( متی 2: 2 )
6- سه نفر از افراد کاملا بیگانه به سنت و فرهنگ خود نوزاد! اما والامقام، دارای رتبه و قدرت و اعتبار راه بسیار طولانی را طی نموده تا او را نه تنها ملاقات کنند، بلکه نوزاد را پرستش کنند!( متی 2: 1-2 )
7- هدایایی که دریافت کرد، با خود سه علامت غریب را داشت: طلا ( برای قدرت و پادشاهی او )، کندر( برای مقام الوهیت او ) و مر ( برای دفن و خاکسپاری او).( متی 2 : 11 )
8- هیرودیس پادشاه از خبر تولد او مضطرب شد.( متی 2: 3 )
9- تمام اورشلیم از خبر تولد او مضطرب شد.( متی 2: 3)
10- هنوز در شکم مریم بود که مجبور بود تا بدلیل اجرای طرح الهی خدا هجرت کرد.( لوقا 2: 4-7 )
11- اولین گروه مردمی که از تولد او باخبر شده و نوزاد را ملاقات کردند، چوپانان بودند.( لوقا 2: 8-10 )
12- فوج بزرگی از سپاه آسمانی در زمان تولد او در بین مردم حاضر شدند و خدا را برای این تولد سرودند.( لوقا 2: 13 )
13- پلیدی و دنیای تاریک نقشۀ کشتن او که نوزادی بیش نبود را کشید.( متی 2: 13 )
14- به رغم تمامی سختیها و دردها و هجرت و توطئۀ قتل او، زایش او در دنیا با شادی عظیم فرشتگان( لوقا 2: 13)، چوپانان( 2: 20 )، کاهنان ( لوقا 1: 79) ، بیگانگان ( متی 2: 10-11 )، پارسایان ( لوقا 2: 23-27 ) ، دردمندان( 2: 36-37 ) همراه شد.
15- خبر تولد او با » مترسید » آغاز شد( لوقا 1: 30 و 2: 10 و متی 1: 20 ) با » نگران نباشید » ادامه یافت ( متی 6: 25 ) و با » مضطرب نباشید » مهر و موم شد( یوحنا 14: 1 ).
خوانندۀ عزیز! ایماندار محبوب! اکنون وقتی به هر کدام از این وقایع نگاه کرده، بر آن تفکر میکنید و آن را در زیر دندانهای روحانی خود میجوید، شگفتی عظیم تجسم نجات دهنده را به عینه روبروی چشم خود خواهید دید. و آن وقت است که دیگر اسیر و گمراه هیاهو و غوغای دنیای مادی برای روز تولد او نشده و به مرکز و دلیل و عظمتی بسا فراتر از تزیینات و درختهای رنگارنگ و نورهای متعدد و جلال و شکوه زمینی متمرکز خواهید شد! و اگر فیض خدا مرا و شما را مدد کند، من و شما تازه آن زمان است که در تجسم نجات دهندۀ خود جلال و شکوه خود خدا را خواهیم دید. خدایی که جسم گرفت، مانند حقیری بر روی زمین آمد، نهایتا مانند دزدی بر صلیب مصلوب گردد. مُرد و پس از سه روز از مردگان قیام نمود تا نشان دهد تنها خداست که بر مرگ غلبه می نماید و اوست که امروز می تواند من و شما را از اسارت گناه و شیطان آزاد کند وبا خون پاک و قدوسش تمامی آنها را بشوید ، تا بتوانیم تا به ابد در حضور او زیست نمایم . آیا بخاطر این فیض و رحمت عظیم خداوند نباید هر صبح ما تجسم عیسای مسیح خداوند را در در قلبهایمان جشن بگیریم ؟ تجسم خداوند بر شما گلهای باغ پدر مبــــــــــــــــــــــارک بـــــــــــــاد .

آيا شما با مسيح رابطه و مشاركت نزديكي داريد؟


باب‌هاي 2 و3 كتاب مكاشفه اين حقيقت را مورد تأييد قرار مي‌دهند كه صرفاً عضو كليسا بودن, داشتن رابطه مشاركتي صحيح با عيسي مسيح را تضمين نمي‌كند. توجه داشته باشيد كه مكاشفه 20:3 به فرد اشاره مي‌كند و نه به يك گروه به عنوان يك كل, <اگر كسي آواز مرا بشنود و در را باز كند به نزد او داخل شده و با وي شام خواهم خورد و او نيز با من.
وقتي كه با اعتراف به گناه و ابراز نياز به آمرزش, عيسي مسيح را به قلب و زندگي خود دعوت مي‌كنيد تا نجات‌دهنده و خداوند شما باشد, آنگاه او دعاي شما را پاسخ مي‌دهد و وارد قلب و زندگي شما مي‌شود. چرا؟
دليل اول اين است كه او مي‌تواند به شما قدرت بخشد. زندگي مسيحي بسيار سخت است و در واقع از نقطه نظر انساني غير ممكن است.
فقط عيسي مسيح مي‌تواند با سكونت در شما آن را در شما زيست نمايد. او مي‌خواهد با فكر يا ذهن شما فكر كند, از طريق احساسات و عواطف شما خود را ابراز نمايد و با صداي شما سخن بگويد, هر چند خود شما متوجه اين موضوع نباشيد.
اما زماني كه مسيحيان دنيوي زندگي خود را بررسي مي‌كنند, اغلب متوجه مي‌شوند كه زندگي آنها با فعاليت‌هاى مختلفي نظير مطالعه, امور مالي, فعليت‌هاي اجتماعي و اقتصادي, امور خانه و مسائل شغلي و مسافرت پر شده, اما اين فعاليت‌ها هدف و مفهوم واقعي ندارند. دليل اين امر اين است كه آنها به جاي اين كه بگذارند مسيح اين فعاليت‌ها را كنترل نمايد, خود آنها را كنترل مي‌كنند.
در زندگي هر يك از ما تخت فرماندهي وجود دارد ( شكل زير را نگاه كنيد). تا وقتي كه عيسي وارد زندگي ما نشده است, من يا نفس ما بر اين تخت قرار دارد, اما زماني كه عيسي وارد زندگي ما مي‌شود او مي‌خواهد كه با اقتدار بر اين تخت بنشيند. ما بايد از روي اين تخت پايين بياييم و اختيار زندگي خود را به او بسپاريم. زماني كه عيسي كنترل زندگي شما را به دست مي‌گيرد او خداوند و حاكم فعاليت‌هاي زندگي شما شده و آنها را هدفمند و هماهنگ مي‌سازد.
در نتيجه, زندگي مسيحي به مفهوم سعي و كوشش فرد در تقليد از عيسي مسيح نيست, بلكه زندگي مسيحي به اين مفهوم است كه عيسي مسيح زندگي و حيات خود را به فرد منتقل مي‌كند و از طريق فرد زندگي مي كند. زندگي مسيحي به اين مفهوم نيست كه شما براي مسيح كاري انجام مي‌دهيد, بلكه به مفهوم آنچه كه او براي ما و توسط ما انجام مي‌دهد, مي‌باشد. زندگي كه در اختيار مسيح باشد واقعاً ثمره روح را كه در غلاطيان 22:5 ذكر شده است, توليد مي‌نمايد.
نياز مسيحيان به اين كه مسيح در آنها زندگي كند
1- چرا عيسي به بعضي از مردم اطمينان نمي‌كرد؟ (يوحنا 2: 24-25)
2- چه چيزي در دل انسان وجود دارد؟ ( مرقس 7: 21-23 )
3- پولس رسول كه يكي از بزرگترين مسيحيان بود, چگونه طبيعت انساني خود را ارزيابي مي‌نمايد؟
(روميان 7: 18)
4- جدا از مسيح ما در چه وضعيتي هستيم؟ (يوحنا 5 : 4-5)
حقيقت زندگي كردن مسيح در شخص مسيحي
1- مكاشفه 3: 20 را با كلمات خود بازگو كنيد. (توجه: كلمه » شام» در آيه فوق در اصل به مفهوم شراكت و مصاحبت مي‌باشد.)
2- مسيح در اين آيه چه تضميني به ما مي‌دهد و ما چگونه مي‌توانيم سخن او را باور كنيم؟
3- چگونه مي‌دانيد كه عيسي وارد زندگي شما شده است؟
4- چطور مي‌دانيد كه اگر حتي مرتكب گناه هم بشويد, عيسي مسيح هرگز شما را ترك نمي‌كند؟ (عبرانيان 13: 5)
5- اگر مرتكب گناه شويد چگونه مي‌توانيد مشاركت و مصاحبت خود را با او تجديد نماييد؟ (اول يوحنا 1: 9)
توجه: نجات و مشاركت با هم فرق دارند. نجات آمرزش ابدي گناه و كسب حيات جاودان مي‌باشد. مشاركت با مسيح رابطه و مصاحبت روزانه ما با اوست. ممكن است بارها در اثر گناه مشاركت ما قطع گردد. به همان طريقي كه ممكن است بچه‌اي مشاركت خود را با پدرش در اثر نافرماني قطع نمايد, اما رابطه فرزندي او هرگز از بين نمي‌رود. به همين ترتيب ما رابطه خود را با خدا از دست نمي‌دهيم و او همچنان پدر آسماني ما باقي مي‌ماند. (به يوحنا 10: 27-29 مراجعه كنيد.)
عيسي مسيح در خانه خود يعني فرد مسيحي
وقتي كه مسيح در ما زندگي مي كند و ما با مشكلات زير مواجه مي‌شويم, او براي ما چكار مي‌تواند انجام دهد؟
1- گرسنگي و تشنگي روحاني يعني خلا روحاني. ( يوحنا 6 : 35 )
2- اضطراب و نگراني ( يوحنا 15: 11 )
3- غم و غصه ( يوحنا 15: 11 )
4- ناتواني ( فيليپيان 4: 13 )
كار برد عملي در زندگي
1- براي اين كه عيسي زندگي پيروزمندانه خود را در ما زيست كند, چه كاري بايد انجام دهيم؟ (روميان 13:6 , 1:12-2)
2- با تعمق و تفكر يوحنا 3: 16 را بخوانيد. به نظر شما بر اساس اين آيه چرا لازم است اختيار زندگي خود را به خدا بسپاريم؟
3- همين الان عنان زندگي خود را به مسيح بسپاريد. با كمال ميل جنبه‌هاي زندگي خود از جمله خانواده, شغل, امور مالي و حتي سلامتي خود را به او بسپاريد و دعاي زير را بنماييد:
(پدر عزيز و گرامي من, به تو محتاج هستم. قبول مي‌كنم كه تاكنون خودم زندگي خود را اداره كرده‌ام و در نتيجه به تو گناه كرده‌ام. از تو براي بخشش گناهان خود به واسطه مرگ عيسي مسيح بر صليب تشكر مي‌كنم. از مسيح دعوت مي‌كنم تا دوباره بر تخت زندگي من قرار بگيرد. همانطور كه تو امر كرده‌اي تا طبق افسسيان 5: 18 از روح پر شوم و بر طبق وعده خود اگر كسي با ايمان از تو سوال كند تو انجام خواهي داد, پس از تو در خواست مي‌كنم مرا با روح خود پر بسازي. اكنون از اين كه تو زندگي مرا رهبري و هدايت مي‌كني و براي اين كه مرا از روح‌القدس پر كرده‌اي متشكرم. آمين دوست گرامى فيس بوكى من دوستدارى بيشتر كمك كني كنيم ديگران را پس كپى كن و براى همه بفًرست مسيح با شما باشد

حمله به کلیسای ارامنه در استانبول


ملی گرایان افراطی ترکیه ای، با سنگ، به ارامنه ای که از یک کلیسا، بیرون می آمدند، حمله کرده اند

به گزارش «محبت نیوز» گروهی از ملی گرایان افراطی ترکیه ای، با سنگ، به ارامنه ای که از کلیسای ارمنی “هوانس” مقدس، در “استانبول”، در محدوده فعلی ترکیه، بیرون می آمدند، حمله نموده اند و فریاد زده اند: “مرگ بر شما”.
به نقل از تارنمای آراکس، “یرواند اوزوزون”، فعال ارمنی تبار ساکن “استانبول”، در همین رابطه، اظهار داشته است که غم انگیز است که ارامنه، برای حفظ امنیت خود، در کشوری مشکل دارند که شهروندان آن هستند. وی افزوده است که اقلیت ها، به ویژه، ارامنه، در ترکیه، هدف سخنان تنفر آمیز قرار می گیرند و در این کشور، کلمه “ارمنی”، از سوی بسیاری از افراد، به عنوان توهین، مورد استفاده قرار می گیرد!

۱۳۹۶ شهریور ۲۰, دوشنبه

من و پدر یکی هستیم


پناهنده‌ی ایرانی، نخستین اسقف کلیسای لفبورو در انگلیس شد



خانم گُلی فرانسیس- دهقانی که پس از قتل برادرش در ایران، به بریتانیا پناهنده شده است، به مقام نخستین اسقف کلیسای معروف لفبورو(Loughborough Church) در شمال انگلیس منصوب شده است.
روزنامه‌ی پیتربورو تلگراف، شنبه ۱۴مرداد ماه، در گزارشی می‌نویسد، کشیش کاتولیک، گلی فرانسیس- دهقانی در پایان تابستان امسال، پس از ۱۳سال خدمت در کلیساهای پیتربورو، به مقام اسقفی می‌رسد. گلی که در اصفهان متولد شده است، همراه خانواده‌ی خود، پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۹۸۰، ایران را ترک کردند و به بریتانیا پناهنده شدند.
گلی می‌گوید: «پدر من یک مسلمان مسیحی‌شده بود و خانواده‌ی ما، جزو یک جامعه‌ی کوچک مسیحیان وابسته به کلیسای انگلیسی آنگلیکان(Anglican) بود. من تنها دانش‌آموز مسیحی در مدرسه‌ای بودم که اکثریت آن را مسلمانان تشکیل می‌دادند. هویت من، درواقع آمیزه‌ای از مسلمان و مسیحیت است؛ نوعی شرقی- غربی، یا بهتر گفته باشم ایرانی- انگلیسی. پس از انقلاب اسلامی، جامعه‌ی مسیحیان کشور و خانواده‌ی ما، مورد تهدید ویژه‌ی حکومت جدید قرار گرفت. پدر من تا آن روز، اسقف کلیساهای ایران شده بود. حوادث آن روزها سرانجام به قتل برادر ۲۴ساله‌ی من منتهی شد.
هیچ‌کس به‌خاطر قتل او، به دست عدالت سپرده نشد؛ ولی ما همیشه بر این باور بوده‌ایم که او را به‌خاطر موقعیت پدرم و فرزند او بودن، کشتند. من در سن ۱۴ سالگی، همراه باقی‌مانده‌ی خانواده به بریتانیا پناهنده شدم. امروز، ۳۷سال پس از آن روزها، من هنوز هویت خود را حفظ کرده‌ام و برایم جالب است که چطور انسان‌ها می‌توانند خود را متعلق‌به یک جامعه‌ی جدید بدانند، درحالی‌که از محل تولد خود فرسنگ‌ها فاصله دارند. من بریتانیایی هستم؛ ولی همزمان ایرانی هم باقی مانده‌ام».
به گزارش پیتربورو تلگراف، اسقف گلی فرانسیس- دهقانی در مسؤولیت جدید خود، به مسیحیانی که از اقلیت‌های قومی به بریتانیا پناهنده شده‌اند، کمک‌های انسان‌دوستانه و آموزش برای یافتن یک زندگی جدید، ارائه خواهد کرد.


خداوند نیکوست


من هرگز شما را تنها نخواهم گذاشت و ترك نخواهم كرد.”عبرانيان 13:5
تفكر كردن در خداوند يعني چه؟ سوالي كه براي من هميشه وجود داشت تاروزي كه معني آنرا درك كردم.
يك روز سرد زمستاني در اثر تصادف رانندگي بجاي اينكه خود را در دفتر اداره بيابم ، خود را بر روي تخت بيمارستان يافتم. نمي دانستم دقيقا چه اتفاقي افتاده است. و در اثر داروها گيج و منگ بودم. نميدانستم كه آيا اين يك كابوس وحشتناك است يا واقعيت؟ 
هنگامي به نتيجه تلخ اين واقعه پي بردم كه متوجه شدم نمي توانم هيچكدام از اعضاي بدنم را تكان بدهم. من در اثر شكستگي گردن و صدمه به ستون فقرات از شانه به پايين فلچ شده بوم!!!! ديگر هيچ كاري براي خود نمي توانستم انجام بدهم. تنها كاري كه ميتوانستم بكنم اين بود كه احتياجاتم را به ديگران بگويم.
بعد از عملهاي جراحي گوناگون ، عفونتهاي داخلي و بخاطر لوله هايي كه در دهان من بود ديگر حرف هم نمي توانستم بزنم
بعد از آن بوسيله كاغذي كه حروف الفباي انگليسي داشت با ديگران ارتباط بر قرار ميكردم.
مكالمه حتي يك جمله ساده گاهي بيشتر از نيم ساعت طول مي كشيد چون هر كلمه را حرف به حرف با چشم بهم زدن بايد به آنها نشان ميدادم . اغلب اوقات بعلت نگذاشتن صحيح فاصله بين لغات يا يك حرف اشتباه شخص ، منظور مرا درك نمي كرد و اين باعث عصبانيت و ياس و نا اميدي من ميشد!
در درون خود فرياد ميزدم ” چرا هيچكس حرفهاي مرا نمي فهمد؟!“” چرا هيچ كس مرا درك نمي كند؟!“
آه…. اما يكنفر هست كه هميشه كاملا مرا درك ميكند… يكنفر هست كه هميشه ميداند كه من چه ميگويم… يكنفر است كه حتي زماني كه بدنبال كلمات براي گفتن ميگردم منظور مرا ميفهمد… چه دلچسب بود وقتي كه در سكوت خود با خداوند گفتگو ميكردم
آه… او هميشه آماده گفتگو با من است. او تنها كسي است كه در هر حال ميتواند مرا درك كند. او تنها كسي بود كه در آن حال مي توانستم با او سخن بگويم . بدون اينكه كلامي از دهان من خارج شود.
آري در سكوت است كه ميتوانم در خداوند تفكر كنيم.
آيا شما هرگز در گفتگو با ديگران مشكلي داشته ايد؟
آيا گاهي اوقات ابراز احساسات با كلمات براي شما دشوار بوده است؟
خداوند را شكر كنيد كه ميتوانيد به آساني سخو بگوييد. از اين بركت براي صحبت كردن با پدر آسماني خود استفاده كنيد . بياد داشته باشيد كه او همواره شما را درك ميكند حتي اگر نمي توانيد كلمات درستي براي گفتن بيابيد.
بچشيد و ببينيد كه خداوند نيكو است